- · بررسی فرقه ضددینی شیطان پرستی
زمینه های شکل گیری جریان شیطان پرستی
برای شناخت عمیق تر نسبت به جریان خزنده شیطان پرستی، لازم است که زمینه هایی که باعث پیدایش این فرقه شده اند را بشناسیم. از این رو در این مبحث سعی می شود که به طور مختصر به مهم ترین زمینه های شکل گیری جریان ضددینی شیطان پرستی پرداخته شود.
کابالا و شیطان پرستی
یکی از زمینه های پیدایش شیطان پرستی فرقه «کابالا» است که این روزها تعالیم دست چندم آن توسط رسانه های صهیونیستی در کشور های مختلف جهان تبلیغ می شود. در اینجا به اختصار و تا جایی که به بحث مرتبط است به کابالا پرداخته می شود، اما بهتر است در ابتدا قدری به گذشته کابالا برگردیم.
پیش از اینکه حضرت موسی|ع| متولد شود، برخی به فرعون خبر دادند که کودکی متولد خواهد شد که تو را از تخت پادشاهی به زیر می کشد. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چه کسانی این خبر را به فرعون دادند و از کجا مطلع شدند. عده ای از جادوگران و پیشگوها که به آنها کاهنان مصر |جادوگران فرعون| می گفتند و با استفاده از ارتباط با اجنه و شیاطین به این قدرت رسیده بودند این خبر را به فرعون دادند. اما تقدیر الهی بر آن شد که نه تنها حضرت موسی|ع| کشته نشود، بلکه در قصر فرعون پرورش یابد. کاهنان معبد یا همان جادوگران فرعون که به آنها کابالیست هم می گویند، پس از مبعوث شدن حضرت موسی|ع| به پیغمبری، در ظاهر به او ایمان آوردند، چرا که با استفاده از پیشگویی های خود از سرنوشت فرعون آگاهی یافته بودند و صلاح را در همراهی ظاهری با موسی|ع| دیدند، اما پس از مدتی، همین عده گوساله سامری را طراحی و قوم بنی اسرائیل را به پرستش آن ترغیب کردند و همین که قرار شد به بیت المقدس وارد شوند؛ سرپیچی کردند تا اینکه چهل سال در بیابان «تیه» سرگردان شدند. در این مدت چهل سال، حضرت موسی|ع| تعالیم زیادی از جمله «چهره شناسی» را به آنها آموخت، پس از وفات حضرت موسی|ع|، کابالیست ها با استفاده از تعالیمی که از پیش می دانستند و تعالیمی که از حضرت موسی|ع| آموخته بودند، به این نتیجه رسیدند که می توانند اداره خلقت را بر عهده بگیرند، لذا از آن زمان به برنامه ریزی برای حکومت جهانی شیطان پرداختند و در اولین قدم دین یهود را به انحراف کشاندند. با این حال پس از حضرت موسی|ع| پیامبرانی بر قوم یهود فرستاده شدند و سعی کردند این قوم را که افکارشان توسط کابالیست ها گمراه شده بود، هدایت کنند و یکی از مهم ترین آنها حضرت عیسی|ع| بود که این پیامبر صاحب کتاب آسمانی نه تنها توسط کابالیست ها تحمل نشد، بلکه قصد کشتن ایشان را کردند، اما موفق به این کار نشدند، لذا به کتاب آسمانی او دست بردند و آن را آن طور که خودشان خواستند تغییر دادند. این جادوگران شیطان پرست از طریق ارتباط با شیاطین و اجنه و همچنین با استفاده از آنچه در کتاب تورات و انجیل درباره ظهور پیغمبر آخرالزمان آمده بود از به دنیا آمدن حضرت محمد|ص| در عربستان مطلع شدند، لذا از آنجایی که می دانستند در صورت ظهور اسلام، بیت المقدس توسط مسلمانان فتح می شود و این کار با حکومت جهانی شیطان که در پی آن بودند، در تضاد بود، لذا با اینکه عبدلله|ع| پدر حضرت محمد|ص| را به قتل رساندند، اما موفق به قتل پیامبر|ص| نشدند. بعدها کابالیست ها جنگ های صلیبی را با استفاده از یهودی ها و مسیحی ها برای تصرف بیت المقدس به راه انداختند که البته شکست خوردند، لذا در اواخر جنگ های صلیبی بود که تصمیم گرفتند افکار مردم دنیا از جمله مردم اروپا را در جهت منافع شان با خود همراه کنند و بدین جهت برای این کار، آیین خود را از حالت کاملاً مخفی بیرون آوردند و بخشی از آن را تحت عنوان عرفان یهود تبلیغ و ترویج کردند. از آنجایی که مناسک جنسی به صورت آزاد در مراسم های کابالا وجود داشت، بسیاری از مردم بی اراده به این فرقه جذب شدند، اما تحرکات جدید کابالا در دهه 1960 شروع شد، به طوری که همزمان با تبلیغ آیین تصوف یهود، شیطان پرستی مدرن نیز از طریق فرقه کابالا متولد شد به گونه ای که می توان گفت، شیطان پرستی نوین، مولود کابالاست. گفتنی است که بسیاری از عقاید کابالا به شیطان پرستی منتقل شده است.
برخی از اشتراکات کابالا و شیطان پرستی عبارتند از: انسان محور بودن به جای خدامحور بودن، ارزشمندی جادوگری، آیین های جنسی و نمادها. لازم به ذکر است در زمینه نمادها، ستاره پنتاگرام، ستاره داوود، کله بز و صلیب شکسته از نمادهای مشترک کابالا و شیطان پرستی است. در حال حاضر کابالا برخی از اهالی سینما، موسیقی و ورزش را مثل دمی مور|بازیگر|، مدونا|خواننده|، بکهام |فوتبالیست| برای گسترش شیطان پرستی به خدمت گرفته است.|1|
فراماسونری و شیطان پرستی
در طی جنگ های صلیبی و رد و بدل شدن بیت المقدس بین مسلمانان و صلیبیان و در پی اشغال قدس توسط صلیبیان، فرقه ای از کابالا به نام شهسواران مسیحی |شوالیه های معبد| مأمور حفاظت از گنج های آن برای پاپ شدند. البته چون کابالیست ها به هیچ دینی اعتقاد ندارند، لذا در دوران های مختلف دین خود را آن دینی معرفی کرده اند که به نفع شان باشد. زمانی همراه موسی|ع| بودند و زمانی دیگر منفعت را در همراهی با مسیحیان دیدند و خود را مسیحی جا زدند. کابالایی ها پس از استقرار در بیت المقدس، نام خود را از شوالیه های مسیحی به شوالیه های معبد تغییر دادند که مقصود از شوالیه های معبد همان معبد سلیمان بود. آنها در آنجا بلا فاصله شروع به کندوکاو برای یافتن گنج های سلیمان کردند که در نتیجه آن به گنج ها و اسرار زیادی از کابالا دست پیدا کردند، اسراری که قبلاً از آن آگاه نبودند. کابالیست ها پس از رسیدن به هدف شان و دستیابی به گنج ها و اسرار نسبت به «پاپ اوربان دوم» وفادار نماندند و بیشتر یافته های شان را از او پنهان کردند. آنها کم کم ثروت به دست آمده را از فلسطین به اروپا منتقل کردند. ثروت منتقل شده به اروپا به قدری بود که آنها توانستند در اروپا حکومت هایی را داخل حکومت های موجود بسازند. تحرکات آنها شامل قسمت های مختلف اروپا بود، اما عمده قدرت آنها در فرانسه بود. قدرت زیاد آنها در فرانسه سبب شد که در سال 1307 میلادی «فیلیپ لوبل» پادشاه فرانسه احساس ناامنی کند و به کابالیست ها حمله و تعداد زیادی از آنها را دستگیر کند. آنها پس از دستگیری اعتراف کردند که از عقاید مسیحی دست برداشته اند، لذا در سال 1314 میلادی به دستور کلیسا سرکرده آنها به نام «ژاک دموله» اعدام شد، سپس فرقه در کل اروپا تحریم و بسیاری از اعضای آن دستگیر شدند و به سیاه چال ها افتادند، اما کسانی که توانستند فرار کنند به اسکاتلند رفتند، چرا که این کشور زیر سلطه پاپ نبود. پادشاه وقت اسکاتلند هم با این شرط که آنها در این کشور به جز بنایی به کار دیگری دست نزنند به آنها پناه داد. کابالیست ها که معماران توانمندی بودند در آن جا، نام خود را به «فراماسون» تغییر دادند و اولین پایگاه خود را در اسکاتلند به نام «لژ بنایان آزاد» یا به عبارتی«لژ فراماسونری» بنیانگذاری کردند. لازم به ذکر است که ماسون به معنای بنا و فراماسون به معنای بنای آزاد است و لژ نیز محل تشکیل جلسات فراماسون هاست که در گذشته وسایل بنایی را در آنجا قرار می دادند. فراماسون ها که بنایان قوی بودند، کم کم معماری شان مورد توجه دیگر کشورهای اروپایی هم قرار گرفت و آنها توانستند معماری برخی دیگر از کشورهای اروپایی را تغییر دهند. نکته لازم اینکه، ماسون ها ساختمان ها را با نماد های شیطان پرستی طراحی می کردند، به طوری که ساختمان در عین زیبایی، نماد شیطان پرستی را هم به همراه داشت. کابالیست ها که نام خود را به فراماسون تغییر داده بودند با استفاده از رموز کابالایی، «کریستف کلمب» را در پیدا کردن قاره آمریکا یاری دادند و از اولین کسانی بودند که به قاره آمریکا پا گذاشتند، لذا معماری ساختمان های آمریکا را به عهده گرفتند، به طوری که بیشتر ساختمان های آمریکا به دست آنها ساخته شد. این ساختمان ها ویژگی مشترک شان دارا بودن نمادهای شیطان پرستی در طراحی شان بود.
سپس ماسون ها شعارهایی مثل انسان محوری و احترام به ارزش های انسانی که مردم تحت فشار کلیسا مشتاق شنیدن آن بودند را مطرح کردند و با این شعار های فریبنده و برخی اقدامات عملی، روبه روی مسیحیت و کلیسا ایستادند و انقلاب کبیر فرانسه را به وجود آوردند و اروپا را از دست مسیحیان گرفتند و لژ های خود را در تمام اروپا مستقر کردند. ماسون ها در آمریکا نیز قانون اساسی این کشور را بر اساس عقاید ماسونی تدوین کردند و عقاید خود را به خورد مردم دادند. گفتنی است ماسون ها سیستم حکومتی آمریکا را طوری طراحی کرده اند که اکثر سیاستمداران و مجموعه ها و تشکل های بزرگ آمریکا عضو تشکیلات فراماسونری باشند، به طوری که اگر کسی وابسته به فراماسونری نباشد امکان پیشرفت در سطح کلان را نخواهد داشت. پس جای تعجب نیست اگر بدانیم از زمان تأسیس ایالت متحده آمریکا تاکنون تنها رئیس جمهوری که در آمریکا فراماسون نبوده «جان اف کندی» بوده است و بقیه مقامات سطح بالای این کشور همگی فراماسون هستند و اگر کسی ماسون نباشد دیر یا زود یا برکنار می شود و یا به قتل می رسد. لازم به ذکر است که ماسون ها افکار انسان محوری خود را توسط فراماسون های متفکری مثل ماکیاولی و داروین و... در اروپا ترویج دادند و بسیاری از افراد مطرح اروپا از دولتمردان آن تا هنرمندان و ورزشکاران، فراماسون شده اند. این تشکیلات هم اکنون نیز تمام تلاش خود را برای رسیدن به اهداف شیطانی اش انجام می دهد. با ارائه این توضیحات، اگر بخواهیم به نشانه های آشکار ارتباط فراماسونری و شیطان پرستی بپردازیم کافی است به ساختمان هایی که فراماسون ها ساخته اند دقت کنیم و نمادهای شیطان پرستی را در این ساختمان ها ببینیم. علاوه بر این اگر به عقاید فراماسون ها پی ببریم بیشتر به شیطان پرست بودن ماسون ها پی می بریم، برخی از این عقاید که با عقاید شیطان پرستی مشترک است عبارتند از؛ «ادعای روشنی بخش بودن شیطان، بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی، اعتقاد راسخ به حضرت سلیمان البته نه به عنوان پیامبر، بلکه به عنوان پادشاه و جادوگر و ماسون اعظم، اعتقاد به ظهور دجال یا همان ضد مسیح و به عبارت دیگر فرعون جدید در ابتدای قرن 21 میلادی و شروع حکومت جهانی شیطان توسط او و....»|2|
صهیونیسم و شیطان پرستی
صهیونیسم آخرین بازوی اجرایی فراماسونری است که «یک مکتب نوپدید دینی و حرکتی سیاسی است که ادعای گردآوری قوم یهود و به اصطلاح رهایی آنان را به غلط و دروغ تبلیغ کرده و نه تنها جریانی غیر یهودی که ضدتوحید و مذهب می باشد و مسئله اشغال سرزمین فلسطین سرسلسله و مقدمه اهداف و اغراض این جریان متوهم، برای تسخیر و سرانجام ایجاد حکومت جهانی و همچنین زدایش ایمان و مذاهب الهی می باشد.» صهیونیسم را می توان مرجع شیطان پرستی در دنیا نامید، چرا که بر همگان مسلم است که این رژیم بزرگ ترین حامی شیطان پرستی است و نه تنها از لحاظ امکانات مالی و رسانه ای از شیطان پرستی حمایت می کند، بلکه از طریق سازمان موساد آنها را هدایت و تغذیه می کند. البته رژیم صهیونیستی در کنار حمایت های همه جانبه از فرقه شیطان پرستی، از اعضای این فرقه برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره فراوان می برد، به طوری که خشن ترین و غیرانسانی ترین اعمال را به این گروه ها واگذار می کند.در پایان باید گفت که زمینه های دیگری نیز در شکل گیری جریان شیطان پرستی تأثیر داشته، مانند فلسفه یونانی، پروتستانیزم، افول معنویت، رمانس گرایی و... که در این مبحث به خاطر جلوگیری از اطاله کلام و همچنین درجه اهمیت کمترشان نسبت به دیگر موارد و علاوه بر این، توضیح مفصل شان در دیگر آثار ارزشمند منتشر شده توسط محققان کشورمان درباره شیطان پرستی، به آنها پرداخته نشد.|3|
یازده قانون کلی شیطان پرستی
